استعداد نیروهای خودی
این طرح فراگیر و بزرگ در روز 15 دی ماه 1359، با استعداد سه تیپ زرهی از لشکر شش و لشکر 92 زرهی اهواز و دو گردان پیاده از نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، همچنین شماری از افراد ستاد جنگهای نامنظم به اجرا در آمد.
محورهای عملیات
رزمندگان اسلام از دو محور جاده حمیدیه - سوسنگرد و هویزه وارد عمل شدند. در آغاز، کار با موفقیت چشمگیری پیش رفت و شمار فراوانی از سربازان و افسران عراقی به اسارت نیروهای خودی در آمدند، اما به دلیل عدم برنامه برای حفظ و تثبیت دستاوردهای عملیات و ضعف طراحی، رزمندگان مجبور به عقب نشینی شدند. طی این روند نزدیک به 140 تن از پاسداران و دانشجویان پیرو خط امام به فرماندهی شهید سیدحسین علمالهدی - فرمانده سپاه هویزه- در حلقه محاصره دشمن قرار گرفته و پس از مقاومت دلیرانه به شهادت رسیدند. این عملیات دومین تجربه ناموفق ارتش جمهوری اسلامی ایران در حملات گسترده بود که به مدت سهروز به طول انجامید. در این حمله علیرغم شکست حلقه محاصره شهر سوسنگرد، هویزه در27 دی ماه1359 به اشغال نیروهای دشمن درآمد و با خاک یکسان شد.
خسارات و تلفات دشمن
پس ازپایان عملیات نصر، معروف به نبرد هویزه، تعداد 1800 تن از نیروهای دشمن کشته، زخمی و اسیر شدند. همچنین 55 دستگاه تانک، سه فروند چرخبال و 50 دستگاه خودروی دشمن منهدم شد.
عملیات در نگاهی کلی:
نام عملیات: هویزه)نصر)
زمان اجرا: 15 دی ماه 59تا17دی ماه 1359
مدت اجرا: سه روز
تلفات دشمن: کشته، زخمی و اسیر1800
مکان اجرا: جاده حمیدیه- سوسنگرد
نیروهای های عملکننده: نیروی زمینی ارتش، گردان های سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نیروهای ستاد جنگ های نامنظم به فرماندهی شهید دکتر مصطفی چمران
اهداف عملیات: آزادسازی جفیر، پادگان حمید و در نهایت خرمشهر
نگاهي به حماسه هويزه و تأثير آن بر روند جنگ عراق عليه ايران
حماسه هويزه كه در طول دو روز عمليات بوجود آمد، محصول فرايندي بود كه در ساختار نيروهاي نظامي كلاسيك و انقلابي و نظام سياسي ريشه داشت و اثرات و پيامدهاي ماندگاري در طول هشت سال جنگ عراق عليه ايران برجاي گذاشت.
مقدمه:
در طول هشت سال دفاع مقدس حماسههاي زيادي آفريده شد و در هر كدام داراي ويژگيهاي بوده ودر روند جنگ به طوقي موثر بودند. يكي از اين حماسهها، حماسه هويزه است كه از ابعاد مختلف قابل بحث و بررسي است. زنده نگهداشتن ياد و خاطره پديد آورندگان اين حماسهها و انتقال فرهنگ آنها به نسل جديد ضرورتي است انكارناپذير. اين حماسهها يادآور سرگذشت مشترك جامعه است كه حفظ آن موجب وحدت است و بزرگداشتش تعميق فرهنگ ايثار و شهادت.
سؤال اصلي مقاله حاضر اين است كه حماسه هويزه چه تأثيري در روند جنگ تحميلي داشت؟ براي پاسخ به اين سؤال پرسشهاي فرعي آن به صورت زير طرح شده و پاسخ داده ميشود.
حماسه هويزه در كدام بستر زماني شكل گرفت؟
شرايط سياسي و نظامي ايران چگونه بود؟
وضعيت نظامي عراق به چه صورت بود؟
حماسه هويزه چيست و چگونه پديد آمد؟
چه كساني و چه فرهنگ و نگرشي حماسه هويزه را بوجود آوردند؟
حماسه هويزه چه ويژگيهاي داشت؟
اين ويژگيها چگونه و با كدام ساز و كار بروند جنگ تأثير گذاشتند؟
اين تأثيرگذاري در كدام سطوح و زمينهها بود؟
در پاسخ به اين سؤالات نوشتار حاضر در ابتدا زمينههاي سياسي نظامي پيدايش حماسه هويزه و تركيب نيروهاي نظامي خودي، ويژگيهاي قدرت سياسي اين دوره، موقعيت و مواضع نيروهاي نظامي خودي و دشمن در جبهههاي جنگ بخصوص منطقه عملياتي سوسنگرد- هويزه و عواملي كه موجب طراحي عمليات هويزه شدند را مورد بررسي قرار داده و سپس وارد مباحث خود عمليات ميشود. در قسمت عمليات نخست اهداف، موقعيت و نيروهاي عملكننده به اختصار تشريح شده آنگاه خود عمليات و نحوه شكلگيري حماسه هويزه و چگونگي مقاومت و شهادت حماسهسازان ترسيم گشته است. در مبحث بعدي عمليات و حماسه هويزه در سه مقوله ناهماهنگي در هدف و وسيله، ناهمگوني نيروهاي عمل كننده و جدايي نيروها در عمل تفهيم شده تا پيامدها و سازو كار تأثيرگذاري آن در روند جنگ در مبحث نهايي روشن شود.
اوضاع سياسي نظامي ايران از شروع جنگ تا آغاز عمليات هويزه با گذشت يكسال و نيم از پيروزي انقلاب اسلامي و تلاش رهبري نظام در تثبيت پايههاي رسمي نظامي هنوز عوامل آشوبساز در داخل و خارج كشور فعال بودند و جامعه با وجود تصويب قانون اساسي، برگزاري انتخابات مجلس و رياست جمهوري از ثبات سياسي لازم برخوردار نبود و قدرت سياسي حاكم انسجام نداشت. با اينكه موضوع بحران قوميتها در كردستان، خوزستان، بلوچستان، آذربايجان و تركمن صحرا تماميت جغرافيايي و همبستگي ملي را تهديد ميكرد، قدرت مركزي به دليل شكاف در درون و وجود گروهها و احزاب متعدد با عملكردي مسلحانه قادر به حل بحران نشده و تركيب قدرت آنرا از درون فلج ساخته بود. دورهاي كه دكتر منوچهر محمدي در كتاب تحليلي بر انقلاب اسلامي از آن به عنوان «دوره حاكميت مشترك نيروهاي خط امام و ليبرال» ياد ميكند.
بنيصدر به عنوان رئيس جمهور و فرمانده كل قوا نيروهاي ليبرال را پشتسر دارد و محمدعلي رجايي (شهيد)، نخستوزير، نماينده نيروهاي خط امام محسوب شده و اكثريت مجلس شوراي اسلامي را در اختيار داشته و رهبري و قوه قضائيه هم از وي حمايت ميكردند. سپاه بازوي نظامي آنها بود. و گروه اول به ارتش و بزرگ كردن آن در قبال نيروهاي انقلابي گرايش داشت. در چنين شرايط داخلي كه ثبات سياسي كشور در معرض خطر و نابودي بود و فشارهاي سياسي، نظامي و اقتصادي امريكا آن را تشديد ميكرد، رژيم عراق تهاجم گسترده خود را آغاز كرد.
حمله عراق براي مدتي موجب وحدت و انسجام در درون قدرت سياسي و سطح جامعه شد. تعليق خريدهاي نظامي و شعار انحلال نيروهاي نظامي كلاسيك به پايان رسيد و با هرگونه ايجاد ترديد و ابهام در فلسفه وجودي ارتش مقابله شد ولي تأثير اين اوضاع و اقدامات در ترغيب رژيم عراق در حمله به جمهوري اسلامي ايران به وضوح آشكار بود و اثرات روحي رواني آنها همچنين در بدنه نيروهاي نظامي قابل مشاهده.
ارتش عراق پيشروي سريعي داشت و با درهم شكستن مقاومتهاي كوچك به 15 كيلومتري اهواز رسيد. در خرمشهر جنگ چريكي و مقاومت نيروهاي انقلابي يك ماه ادامه يافت و ضربه شديدي بر نيروهاي و نگرش دمن وارد آمد. خرمشهر بعد از يك ماه مقاومت سقوط كرد و محاصره آبادان تنگتر شد. تلاش عراق در عبور از بهمنشير به نتيجه نرسيد و ضربه ديگري را در اينجا متحمل شد. مقاومت نيروهاي انقلابي در مقابل حملات متعدد عراق در سوسنگرد تكرار دلاوريهاي خرمشهر بود. فلش حمله عراق از بستان- سوسنگرد- اهواز در وسط راه قطع شد و متجاوزين از تسخير شهر و ادامه پيشروي خود به طرف اهواز عاجز ماندند.
اوضاع داخلي جديد كه كليه نظرها را به مقابله با دشمن معطوف ساخته بود با توقف پيشروي دشمن كمرنگتر شد. تلاش رئيس جمهور وقت براي استفاده از شرايط جنگي در رسيدن به اهداف سياسي اختلاف و دوگانگي درون قدرت سياسي را عميقتر ساخت.
موضوع ابعاد جديدتري پيدا كرده و بنيصدر تلاش خود را در نيروهاي انقلابي به جبهههاي جنگ نيز گسترش داد. سپاه پاسداران انقلاب اسلامي كه به موازات نابسامانيهاي بعد از انقلاب و ضرورت برخورد با حركتهاي ضد انقلاب در داخل كشور شكل گرفته بود تدريجاً گسترش يافت و با تشكيل بسيج مستضعفين به دستور رهبركبير انقلاب به منبع غني نيروهاي مردمي پيوند خورد. شروع جنگ و ضرورت دفاع از انقلاب و تماميت ارضي كشور سپاه را به تدريج به يك نيروي نظامي قدرتمند تبديل كرد. ولي در دوره مورد بحث نيروهاي انقلابي به لحاظ استعداد، امكانات و شرايط سياسي در موقعيتي نبود كه بتواند مسئووليت همهجانبه دفاع از كشور را بپذيرد و تلاشهاي بنيصدر مانع همكاري آنها با ارتش ميشد يا در صورت همكاري ارتباطآنها بيشتر يك طرفه بود تا متقابل.
در جبهههاي جنگ به دليل ضعفهاي موجود در نيروهاي كلاسيك و فقدان فرماندهي متمركز توانا در بكارگيري نيروها، مقاومت اساسي در برابر تجاوز دشمن بخصوص در شهرها با اتكا به نيروهاي مردمي و انقلابي شكل گرفت و آنها كه هر كدام از گوشهاي از كشور در جبهههاي جنگ گرد آمده بودند نه دورههاي آموزش نظامي ديده بودند و نه تجربه جنگ داشتند. يكي تحصيل كرده بود و ديگري بيسواد، فردي در روستا بزرگ شده و فردي ديگر در شهر، يكي مسن بود و ديگري جوان، ولي همه آنها با هدف دفاع از اسلام و وطن رنج سفر را به جان خريده و در دفاع از آن از تمام وجود خود مايه گذاشته بودند. يكي از فرماندهان سپاه در توصيف شكلگيري نيروهاي مردمي در جبهههاي جنگ ميگويد:
«در جلگههاي خوزستان ما فهميديم جنگ كلاسيك يعني چه؟ ما توانستيم جلوي نيروهاي عراق بايستيم اما دانشكده خاصي نداشتيم، صداي توپ تا به حال نشنيده بوديم. فرمانده عمليات منظمي نداشتيم. قادر به تأمين تداركات و پشتيباني جبههاي به اين گستردگي نبوديم و ميتوان گفت هيچگونه آمادگي در رابطه با پذيرش جنگ كلاسيك نداشتيم، وقتي جنگ بر تحميل شد با فشارهاي فراواني توانستيم مراحل و مقاطع گوناگون را طي كنيم.»
دوگانگي سياسي در چهره نيروهاي نظامي، برنامهها و تاكتيكهاي جنگي آنها آشكار بود. در مقابل «جنگ كلاسيك» «استفاده از تخصصهاي نظامي» «تكيه بر تجهيزات و سلاحهاي پيشرفته» واژهاي «جنگمردمي»، «نيروهاي ايثارگر و شهادتطلب» شكل گرفت. جنگهاي چريكي و محدود در برابر عملياتهاي گسترده بروز كرده و كارآيي خود را در متوقف ساختن حركت دشمن نشان داد. مقاومت نيروهاي انقلابي در خرمشهر نفس ارتش عراق را گرفت و شبيخون آنها در جبههها آبادان، فارسيات، اهواز، دزفول و سوسنگرد ارتش عراق را به وحشت انداخت. اين اقدامات فرماندهان عراقي را به تعقل بيشتر در پيشرويها واداشته و ايران را از دوران پرتلاطم و بحراني تسلط دشمن نجات داد. دشمن كه توانايي پيشروي را در اثر اين مقاومتها از دست داده بود به اميد دستيابي به صلح در مناطق اشغالي مستقر شد. در اين مدت تحرك قابل توجهي از سوي دو طرف مشاهده نشد و تنها آتش توپخانه و حملات هوايي محدود بود كه آتش جنگ را شعلهور نگهداشته و البته در مواقعي عراق تلاش ميكرد موقعيت خود را گسترش داده و مناطق متصرفه را تأمين نمايد.
در جبهه خودي به غير از اقدامات كوچك و محدود نيروهاي انقلابي مردمي در طي سه ماه منتهي به ديماه 59 ارتش تنها يك مورد عمليات منظم طراحي و در محور دزفول انجام داد كه آنهم موفقيتي در پي نداشت. اقدامات موثر نيروهاي انقلابي در شكستن محاصره سوسنگرد توجه مردم به مسئوولين را به جنگ پيش از پيش افزايش داده و آنها را به تعمق و مقايسه عملكرد نيروها در جبهههاي جنگ حساستر كرد. جو عمومي جامعه به اين امر تمايل داشت كه اگر ارتش داراي روحيه تهاجمي باشد ميتواند با بهرهگيري از امكانات موجود دشمن را شكست داده و آنها را از سرزمينهاي اشغالي اخراج نمايد ولي سكون و ركورد در اين زمينه قابل توجيه نبود. فشار علما و مردم به فرماندهان نظامي براي انجام عمليات آفندي افزايش يافت رئيس جمهور وقت (بنيصدر) در جلسهاي در قرارگاه عملياتي جنوب در 26 آذرماه بر اجراي يك عمليات آفندي گسترده تاكيد نمود و از فرمانده نيروي زمين ارتش خواست «به هر ترتيبي كه امكان داشته باشد چنين طرحي را تهيه و اجرا كنيد. من ديگر در مقابل نظرات و خواستههاي مردم و رهبران مذهبي قدرت مقاومت ندارم يا بايد طرحي را تهيه و اجرا كنيد و يا اينكه برويد در رسانههاي گروهي صريحاً علت عدم امكان اجراي عمليات آفندي را براي مردم توضيح دهيد.» با اين وجود تدارك عمليات بسيار كند بود و اقدامات دو طرف از اجراي آتش توپخانه تجاوز نميكرد. با اجراي شبيخون توسط نيروهاي انقلابي گلولهباران شهرها افزايش مييافت. تنها در دو مورد گلولهباران ارتش عراق در هر ساعت نزديك به يكصد گلوله توپ به شهر فرو ريخت و حدود دويست نفر از مردم شهر شهيد شدند. به دنبال اين اقدام موج اعتراضات مردم و ائمه جمعه و مسئوولين در مورد عدم تحرك اساسي و عقبزدن نيروهاي دشمن از نزديكي شهرها بالا گرفت. فرماندهان نظامي جنگ كارهاي ستادي طرح عمليات در منطقه هويزه را آغاز كرده و موضوع را به يگان مربوطه ابلاغ نمودند.
موقعيت، اهداف و نيروهاي عملكننده
هويزه در جنوب غربي شهر سوسنگرد قرار دارد. در شرق آن رودخانه كرخه كور جاري است كه مواضع نيروهاي خودي را از مواضع دشمن جدا ميكند. در جنوب آن كه به پادگان حمير، جفير و در نهايت به كوشك و طلائيه ختم ميشود، نيروهاي عراق مستقر هستند. رودخانه كرخه كور در جنوب غربي حميديه از كرخه منشعب ميشود، ابتدا به سمت جنوب و سپس در شمال بنيتميم به سمت غرب تغيير مسير داده و به موازات جاده حميديه- سوسنگرد پس از عبور از هويزه به هورالهويزه ميريزد. به علت لايروبي ساليانه و ريختن گل و لاي اين رودخانه در دو طرف آن عارضه مرتفعي از هويزه تا آبادي اژدك بوجود آمده كه در زمينهاي هموار و مسطح جنوب داراي ارزش نظامي است و در جريان نبردهاي اين منطقه نقش موثري داشت. در غرب هويزه باتلاق هورالهويزه در امتداد مرزي به طول 75 كيلومتر و عرض 40 كيلومتر گسترده است كه خود يك مانع طبيعي عمده براي حركت نظامي دشمن بوده و با وجود اينكه نيروي دشمن در شرق هويزه حضور داشت تا چند سال پس از آغاز جنگ آنها وارد هويزه نشده بودند.
براساس طرح عمليات قرار بود در مراحل مختلف به ترتيب ابتدا شمال و جنوب كرخه كور پاكسازي شده و پادگان حميد و منطقه جفير آزاد گردد. سپس طلائيه و كوشك در جنوب منطقه عملياتي و بعد از آن خرمشهر آزاد شود. نيروها پس از آزاد سازي كل منطقه خوزستان بنا به دستور، دشمن را در حد فاصل كوشك شلمچه در خاك عراق تا شطالعرب تعقيب كرده و با پاكسازي شرق بصره در كنار اين رود استقرار يابند.
طبق اعلاميه فرماندهي نيروي زميني ارتشي ج.ا. ايران به منظور تامين اهداف موردنظر، عمليات در دو دوره و هر دوره در دو مرحله با شركت نيروهاي زير انجام ميگرفت: در دوره اول قرار بود تيپ 3 همدان از لشگر 16 زرهي قزوين به همراه دو گروهان از نيروهاي سپاه، از محور ابوحميظه- سوسنگرد حركت كرده منطقه شمال رودخانه كرخه كور را پاكسازي كنند و تيپ 1 قزوين از همان لشكر نيز به همراه دو گردان پياده از سپاه از هويزه حركت كرده پس از پاكسازي كرخه كور با نيروهاي تيپ 3 الحاق كند. در محور ديگر قرار بود همزمان لشكر92 زرهي اهواز با احداث پل روي رودخانه كارون در منطقه فارسيات به كرانه غربي آمده و با پيشروي خود جاده اهواز- خرمشهر را براي تردد نيروهاي عراقي ناامن سازد. طبق طرح 5گروهان از نيروهاي سپاه در اختيار لشكر مزبور قرار داشت.
(نماي كلي سازمان رزم در عمليات هويزه)
فرماندهي عالي عمليات (بنيصدر)
فرماندهي در ميان (تيمسار فلاحي)
قرارگاههاي عملياتي
عمليات هويزه: پيروزي اوليه و حماسه بعدي
عمليات نصر (هويزه) پس از 15 دقيقه اجراي آتش تهيه در ساعت 10 صبح روز 15 دي ماه 1359 با حمله هماهنگ شده تيپ 3 همدان از محور جاده حميديه- سوسنگرد و تيپ 1 قزوين از جنوب هويزه آغاز شد. تيپ 3 كه حمله خود را از منطقه ابوحميظه آغاز كرده بود به سرعت به سوي مواضع دشمن پيشروي كرد ولي تيپ 1 قزوين در جنوب هويزه چنين سرعتي نداشت. تيپ 3 طي دو ساعت به كرخه ريده و توانست با استفاده از پلهاي احداثي دشمن از رودخانه عبور كرده و به كرانه جنوبي كرخه كور برسد. در اين محور در طول 6 ساعت نيروهاي عمل كننده توانستند مناطق جنوبي كرخه كور را آزاد ساخته و ضربات محكمي بر نيروي دشمن وارد آورند. نيروهاي عراقي كه شديداً غافلگير شده بودند با به جا گذاشتن توپخانه خود به دو كيلومتري جنوب كرخه كور عقبنشيني كردند و در حدود 8000 نفر از افراد آنها به اسارت در آمدند. ليكن به دليل تأخير نيروهاي محور كارون در عبور از اين رودخانه و برخورد آنها به ميدان مين پادگان حميدو منطقه جفير كه عقبه دشمن محسوب ميشدند و از اهداف مرحله اول بودند دست نخورده در اختيار دشمن باقي ماندند.
طبق طرح عمليات مرحله دوم حمله روز بعد، ساعت 8 صبح شروع شد. نيروهاي زرهي و پياده به سوي پادگان حميد و منطقه جفير اقدام به پيشروي كردند. در مقابل تعدادي از تانكهاي دشمن در حوالي امالغفار و امالفصيح متمركز شده و با آرايش نظامي جناح جنوبي لشكر زرهي 16 را مورد تهديد قرار دادند. ضد حمله آنها در ساعت 50/9 از سمت شرق و جنوب به يگانههاي لشكر 16 آغاز شد. يگانهاي عراقي با وجود ضربات سختي كه روز قبل متحمل شده بودند با در دست داشتن پادگان حميد از توان پشتيباني و تحرك بالايي برخوردار بودند. نيروهاي خودي سرمست از پيروزي اوليه دشمن را دست كم گرفته و از تثبيت مواضع جديد غافل شده و تلاشي در تحكيم موقعيت بدست آمده به عمل نياوردند. سنگري ايجاد نكرده و خاكريزي بر پا نداشتند از روز قبل تانكهاي عراقي در صحنه باقي مانده و برخي افراد به جمعآوري غنائم مشغول شدند. فقدان تجربه در مقابل ضد حمله و كمبود مهمات و ضعف تداركات دست در دست هم داده و موازنه قدرت را در صحنه نبرد به ضرر نيروهاي خودي دگرگون ساختند. در ساعت 11 كل نيروهاي لشكر 16 زير آتش شديد توپخانه دشمن قرار گرفت و در غرب سوسنگرد نيروهاي دشمن به حركت در آمدند حضور هواپيماهاي دشمن در آسمان منطقه و بمباران مواضع نيروهاي خودي اوضاع را برآشفت. تانكهاي عراق به هزار متري محل استقرار تيپ رسيدند. شديدترين جنگ تانكها در طول جنگ بين لشكر 16 زرهي و لشكر 9 زرهي دشمن درگرفت و تا ساعت4 بعدازظهر ادامه يافت. در اين ساعت فرمانده گردان زرهي جهت تجديد قوا و اقدام مجدد، دستور يك خيز عقبنشيني را صادر كرد كه با رسيدن دستور به گردان تمام نيروهاي زرهي مستقر در منطقه به سرعت صحنه را ترك كرده و به جاي يك گام چندين گام عقب نشستند. در اين موقع كه نظم نيروها به هم ريخته بود هواپيماهاي نيروي هوايي ارتش درآسمان منطقه ظاهر شده و اشتباهاً به جاي مواضع دشمن نيروهاي خودي را بمباران كردند كه اوضاع را بدتر كرد.
نيروهاي پياده سپاه كه حدود 5/1 كيلومتر جلوتر از تانكها مشغول جنگ بودند از اين دستور خبر نداشتند و علاوه بر فاصله فوق دو عامل ديگر هم در عدم آگاهي آنها موثر بود يكي گردو غبار صحنه نبرد كه ديد نيروهاي پياده را بسيار كاهش داده بود و ديگري عقبنشيني نيروهاي زرهي با به جا گذاشتن تانكها در صحنه نبرد كه از دور نشان ميداد. آنها هنوز در حال مقاومت هستند. به اين ترتيب با اين عقبنشيني نيروهاي سپاهي در منطقه جامانده وبه محاصره تانكهاي دشمن در آمدند. مسعود انصاري يك از بازماندگان اين حمله مينويسد:
«تعدادي از تانكهاي چيفين در صحنه بودند و ما خيال ميكرديم كه ارتش هنوز دارد مقاومت ميكند... يكي از تانكهاي عراقي در جاده به بيست سيمتري ما رسيد، حسين[علمالهدي] با اشاره به من گفت: «برج تانك را بزن». من هم زدم و خود حسين هم زد. دو تا تانك ديگر نيز با آرپيچي زده شد و براي چند دقيقه پيشروي آنها متوقف گرديد. در اين عمليات با وجود اينكه ما بيسيم داشتيم ارتش عقبنشينياش را به ما خبر نداد. من خودم چندين بار معرف لشكر را صدا زدم كه جريان چيست؟ گفت «به گوش باش» چند بار ديگر صدا زدم گفت: «تيپ 1 دارد تغيير موضع ميدهد.» بعد از چند دقيقه ديگر ارتباط با قطع شده بود تا اينكه محاصره شديم. همه بچهها مقاومت كردند. چنانكه در كانال كوچكي كانال كوچكي كنار جاده بيش از 50 نفر شهيد شدند.»
برادر عبيات يكي ديگر از بازماندگان اين حماسه ميگويد:
آنجا بيابان بازي بود تنها چيزي كه مشاهده ميشد بوستههاي علف بودند. صداي انفجارهاي پيدر پي خمپارهها، توپها و رگبار شديد تيربارهاي تانك، دشت را پركرده بود. برادران ما در لابلاي بوتهها به شكل سينهخيز جلو ميرفتند. در حاليكه تيره بارها به شدت مشغول شليك بودند و تيرها از همه طرف به سوي بچهها روانه ميشدند. منتهي براساس تحليلي كه برادر علمالهدي گفته بود آن نيروي ايمان بود كه نقش اساسي در حركت برادرها داشت. آنها در پشت دو تل خاك سنگر گرفته بودند و در كل حدود 20 الي 30 گلوله آر.پي.جي در آنجا وجود داشت. تصميمگيري براي عقبنشيني ديگر دير شده بود و بچهها ماده مقابله بودند. حسين درتل خاك سمت چپ جاده بود.»
محمدرضا باستي يكي ديگر از بازماندگان حماسه هويزه در خاطرات خود در مورد حوادث اين محاصره و خروج از آن مينويسد:
«حسين و محسن به من گفتند: شما آرپيجي نداريد، برويد كه كشته ميشويد. درست يادم نيست حسين خودش آرپيجي داشت يا نه. خلاصه او ما را روانه كرد كه در آنجا نمائيم ما حدود 100 متر بيشتر نرفته بوديم كه برگشتيم پشت سربچهها را ببينيم. ديديم حسين يك گلوله آر.پي.جي به طرف تانك عراقي شليك كرد كه حدود يك متر از بالاي تانك رد شد. تانكها همچنان جلو ميآمدند كه بچهها يكي از آنها را زدند و بقيه سرجايشان متوقف شدند ما حدود 300 متر عقب آمده بوديم كه يك مرتبه ديديم تانكهاي عراقي از طرف راست جاده (سمت هويزه) به سوي مواضع ما ميآيند... ما محاصره شده بوديم. رگبار تانكها قطع نميشد. بچهها يكي يكي داستند تير ميخورد. خون از بدن آنها سرازير بود. بچهها سينهخيز جلو ميآمدند. در اين حال مسعود انصاري هم داشت خودش را جو ميكشيد. از او سراغ حسين، محسن و جمال را گرفتن و او گفت: آنها را به رگبار بستند و هر سه شهيد شدند.»
در اين حماسه حدود 140 نفر از نيروهاي مومن، متعهد، تحصيل كرده و انقلابي از اعضاي سپاه و بسيج كه تعدادي از آنها از دانشجويان پيرو خط اما بودند به شهادت رسيده و تعدادي نيز با تن مجروح و با استفاده از تاريكي شب خود را به نيروهاي خودي رساندند تا به عنوان پيامآوران حماسه هويزه رسالت سنگينتري را بر دوش بگيرند.
ويژگيهاي عمليات و حماسه هويزه
حماسه هويزه كه در طول دو روز عمليات بوجود آمد، محصول فرايندي بود كه در ساختار نيروهاي نظامي كلاسيك و انقلابي و نظام سياسي ريشه داشت و اثرات و پيامدهاي ماندگاري در طول هشت سال جنگ عراق عليه ايران برجاي گذاشت. ويژگيهاي عمليات و حماسه هويزه با توجه به اهداف، نيروهاي عمل كننده و نتايج آن در سه مقوله ناهماهنگي هدف و وسيله، ناهمگوني نيروهاي عمل كننده و جدايي آنها در عمل قابل طرح است.
1) ناهماهنگي هدف و وسيله: يكي از رموز موفقيت هر تصميمي ميزان هماهنگي ميان اهداف موردنظر و توانايي رسيدن به آن است. اهداف به لحاظ ميزان اهميت تقسيمبندي و با توجه به ميزان اولويت و تواني كه جامعه به آن اختصاص ميدهد راه كارهاي رسيدن به آن مشخص ميشود. براي رسيدن به هدف توانايي جامعه نقش اصلي را دارد. هدفها ميتوانند مهم باقي بمانند و حتي به صورت آرمان در جامعه مطرح شده و گامهاي آهسته و پيوستهاي براي رسيدن به آنها نيز برداشته شود ولي سرعت عمل در رسيدن به هدف تنها در سايه توانائيهاي جامعه سنجيده ميشود. اگر چنين تواني در جامعه نباشد تخصيص امكانات براي رسيدن به آنها بدون در نظر گرفتن عامل زمان موجب نابودي امكانات محدود جامعه خواهد شد.
در عمليات هويزه ميان اهداف موردنظر و توان خودي هماهنگي وجود نداشت. اهداف وسيع و گسترده، توان ضعيف و محدود بود. توان چهار تيپ زرهي و چند گردان پياده براي جنگ با ارتش عراق كه با آمادگي كامل و تجهيزات پيشرفته تهاجم خود را شروع كرده، جلو آمده و بدون اينكه ضربه سنگيني را تحمل كند، استقرار يافته بود، آرماني مينمود. از نظر صاحبنظران نظامي سرزمين وسيعي كه قرار بود طي عمليات هويزه آزاد شود، نه تنها از توان چنين استعدادي خارج بود اينكه چند برابر آن نيز قادر به بازپسگيري آن نبود. تصرف منطقه شلمچه در داخل عراق و كشاندن جنگ به شرق بصره بيشتر به رويا شباهت داشت تا واقعيت. اين ناهماهنگي زماني بيشتر آشكار ميشود كه نگاهي به توان تجهيزاتي ارتش عراق و ضعفهاي عملياتي خودي بياندازيم.
2) ناهمگوني نيروهاي عملكننده: علاوه بر تناقض موجود ميان هدف و وسيله، نيروهاي عمل كننده هم از كمترين هماهنگي و همگوني برخوردار بودند. اين ناهمگوني از آموزش نيروها تا استراتژي جنگ نمايان بود، در عمليات هويزه نيروهاي آموزش ديده ولي بدون تجربه ارتش در كنار در نيروهاي داوطلب مردمي و انقلابي كه تعدادي از آنها اصلاً سلاح نديده بودند قرار گرفتند. آنهايي كه انگيزهاي جزء دفاع از انقلاب اسلامي و كشور خود نداشتند. فقط به دنبال سلاحي بودند كه از وطن خود دفاع كرده و دين خود را ادا نمايند. نه دورههاي آموزش نظامي گذرانده بودند و نه منسجم و سازمان يافته بودند. در كنار آنها نيروي ارتشي قرار داشتند كه به عنوان يك نيروي نظامي كلاسيك، آموزش ديده، سازمان يافته و تجهيزات پيشرفته و با انگيزه متفاوت آماده جنگ بودند.
اين نيرو هم هر چند آموزش ديده بود ولي تجربه جنگ را نداشت و فرار سران آن و قطع خريدهاي تسليحاتي از خارج ضربه شديدي بر توان آن وارد كرده بود. ساختار سازماني متفاوت دو نيروي نظامي، دو ديدگاه متفاوت را در استراتژي و تاكتيك مقابله با نيروهاي دشمن بوجود آورده بود. تاكتيك نيروهاي سپاهي و انقلابي عمدتاً برانگيزههاي مذهبي و فردي نيروها استوار بود در حاليكه نيروهاي ارتشي بر يك جنگ كلاسيك زرهي و سازمان يافته تاكيد داشتند. در اولي فرد و ابتكارات فردي مطرح بود و در دومي سازمان و تجهيزات نظامي.
در عمل نيروهاي انقلابي در طول سه ماه جنگ با مقاومت در مناطق مختلف شهري، زدن شبيخون و اقدامات فردي و گروهي دشمن را متوقف كرده بودند و گروه دوم در پيانجام عمليات منظم و نسبتاً گسترده بود كه در آن هر كدام از اركان نيروي نظامي آنگونه كه آموزش ديده و سازمان يافته بود عمل كند. عمليات هويزه نخستين ادغام دو نيرو، و سازمان، دو استراتژي و دو انگيزه و هدف بود كه نقش مهم و موثري را در تحول، تكامل و تركيب و نقش او دو نيرو در سالهاي بعدي جنگ ايفا كرد.
3) جدايي نيروها در عمل: ناهماهنگي در عمل انعكاسي از ناهمگوني نيروها در اهداف، انگيزه، شيوهها و آموزش و تجهيزات است. نيروهاي انقلابي با تجهيزات انفرادي يكي دو كيلومتري جلوتر از نيروهاي زرهي به جنگ مشغول بودند و ارتباط منسجمي ميان آنها و يگان زرهي وجود نداشت. نه تقسيم وظايف بود و نه تقسيم خطوط جنگ و نه تركيبي در نيروها بوجود آمده بود. كاري كه انجام شده بود قبول نيروهاي انقلابي براي انجام وظيفه در زير مجموعه يكي از تيپهاي ارتش بود. در چنين شرايطي اگر عمليات موفق بود مشكلي پيش نميآمد ولي موقعي كه عمليات نتيجه مطلوب را نداشت و بر فشار دشمن افزوده شد شكاف بالقوه ميان نيروها به جدايي بالفعل تبديل شده و هر كدام از آنها جداگانه به اتخاذ تصميم پرداختند. سازمان نيروها به هم ريخت و نيروهاي زرهي بدون اطلاع نيروهاي پياده كه در جلوي خط حمله بودند عقبنشيني كرده و آسيبپذيري آنها را افزايش دادند. در مقابل نيروهاي محاصره شده به دليل انگيزههاي مذهبي نه تنها كمبود مهمات و استوار يك گام عقبنشيني را بهانه خروج از صحنه نبود قرار ندادند بلكه با فداكاري در محاصره دشمن به مقاومت خود ادامه داده و در نهايت تعدادي از آنها به شهادت رسيدند تا چنين مقاومت و انگيزههاي پايه و اساس سازمانها و استراتژيهاي آينده باشد.
بالاخره عمليات هويزه تقابل دو استراتژي همسان ولي نامتقاران ارتشهاي كلاسيك ايران و عراق بود. اين عمليات با رويارويي دو نيروي زرهي آغاز شد و گستردهترين جنگ تانكهاي بعد از جنگ اكتبر نام گرفت ولي با جنگ تانك و تن و بصورتي حماسي پاين يافت تا هر دو ارتش به توان و قابليتهاي خود بيشتر پي ببرد.
پيامدهاي و ساز و كارهاي تأثيرگذاري حماسه هويزه
بعد از عمليات هويزه، اشغال آرام هويزه از سوي عراق و شكست آنها در تلاش براي تصرف سوسنگرد، ركود شديدي بر جبههها حاكم شد. هيچ كس نميدانست چه كار بايد بكند. شيوه حمله زرهي در روز و جنگ دو ارتش منظم به نتيجه نرسيده بود. جنگ زرهي به دليل تلفات بالاي عمليات فوق و ناتواني ايران در جايگزين كردن تجهيزات جديد به جاي آنها به خاطر وقوع انقلاب و اعمال تحريم اقتصادي از سوي كشورهاي بزرگ، براي ج.ا. ايران ديگر مقدور نبود. در مقابل عراق هر روز ميتوانست بدون محدوديت مالي و سياسي تجهيزات و سلاحهاي پيشرفته بيشتري را خريداري و بكار گيرد. در چنين شرايطي كه با عمليات هويز آشكار و تشديد شده بود تكرار جنگ منظم دو ارتش با استفاده از تجهيزات زرهي به معناي قبول برتري عراق و استقبال از شكست بود.
عمليات هويزه كه بنبست جنگ منظم زرهي را در پيداشت، در درون خود حماسهاي هم آفريده و راهحلي را براي اين مشكل پرورده بود و آن چيزي جز تداوم راه حماسهسازان هويزه نبود. نيروهاي انقلابي به تدريج در قالب سپاه و بسيج سازماندهي شدند. آموزشهاي نظامي لازم را ديده و از تجربه هاي تلخ و شيرين جنگ بهرهبرداري كردند. استراتژي جنگ مردمي با تكيه بر ايمان و تعهد نيروهاي داوطلب به بنبست كمبود تجهيزات و جنگ منظم زرهي غلبه كرد. نيروهاي سپاهي راه خود را يافته و هر روز با كولهباري از تجربه سازمان خود را گسترش داده و در تكوين آن كوشيدند. نخستين تجربه آنها دو ماه بعد با انجام يك عمليات محدود با نام مبارك حضرت مهدي در منطقه سوسنگرد بدست آمد. نيروهاي سپاهي بصورت جداگانه اين عمليات را طراحي و اجرا كردند كه بيش از اين نتايج عادي آن عواقب روحي و روانياش مهم بود. اين باور بوجود آمد كه نيروهاي انقلابي ميتوانند به بنبست سياسي نظامي جنگ پايان داده و با خلاقيت و ابتكار، تجهيزات دشمن مقابله نمايند. آنها دريافتند كه حل معضلات انقلاب تنها با ابزار انقلابي و خارج از روشهاي موسوم امكانپذير است.
بدين ترتيب مرحله جديدي آغاز گرديد كه طي آن نيروهاي مردمي و سپاه با استفاده از روشها و تاكتيكهاي مبتني بر روحيه انقلابي مسئووليت سنگينتري را در جبهههاي جنگ برعهده گرفتند. سازمان سپاه گسترش يافت و با وجود امكانات محدود در مقابل مسئوليتش، تجهيزات و سلاحهاي بيشتري دريافت كرد. در اين شيوه كه متاثر از حماسه هويزه شكل گرفته و گسترش يافته بود، نيروهاي دانشگاهي به دليل تحصيلات عالي و توانائيها و استعدادهاي فردي، خلاقيت بيشتري نشان داده و به سرعت مسئوليتهاي فرماندهي را در ميان نيروهايي كه قبلاً هيچگونه دانشكده نظامي نديده و تجربه جنگي نداشتند به عهده گرفتند. آنها تجربه نظامي را با همديگر آغاز كردند ولي دانشگاهيان مراحل آن را با سرعت بيشتري طي نمودند كه در اين جريان دريافت سريع تجربهها و آموزشها همراه با روحيه آرمانخواهي اين قشر تأثير زيادي دانست. شهيد علمالهدي از نخستين افراد اين گروه بود كه بار مسئووليت را بر دوش گرفت و شهيد شد.
تأثير ديگر حماسه هويزه بر رشد، گسترش و تكامل نيروهاي انقلابي، سازمان سپاه و رابطه آنها با ارتش ج.ا. ايران در طول جنگ بود. تجربه ناموفق شركت نيروهاي انقلابي در عمليات هويزه و آفرينش حماسه هويزه توسط اين گروه، نقش آنها را در جنگ آشكار نموده و بستر مناسبي براي رشد آنها فراهم كرد تا جايگاه شايسته خود را پيدا كنند. نيروهاي سپاه به سرعت تجارب لازم را كسب كرده و عملياتهاي بزرگي را طراحي و به اجرا گذاشتند، فتحالمبين، والفجر 8 و كربلاي 5 را آفريدند و يكي از محكمترين خطوط دفاعي معروف جهان را كه در شرق بصره و توسط كارشناسان نظامي شوروي طراحي و ساخته شده بود فرو ريختند.
روابط سپاه و ارتش در جبهههاي جنگ از موضوعاتي است كه از حماسه هويزه و پيامدهاي آن به شدت متأثر بود. در دوره فرماندهي بنيصدر تجربه تلخ مشاركت نيروهاي سپاه در عمليات هويزه آنها را از همديگر جدا كرده و نيروهاي سپاهي را به طراحي عملياتهاي مستقل سوق داد. آنها دريافتند كه تركيب ساده همانند عمليات هويزه پيامدهاي منفي زيادي دارد و درصدد جمع تجهيزات برآمدند تا بينياز از ارتش عمل نمايند. در مراحل بعدي جنگ نيز همكاري آنها نه بصورت تركيب ساده بلكه بيشتر بصورت تقسيم وظائف، عملكرد جداگانه و يا حمايتبخشي از ارتش از عمليات نيروهاي سپاه بود.
شكست عمليات هويزه به معناي شكست استراتژي نظامي جنگ منظم و زرهي در آن دوره بود كه خلع سلاح نسبي جناح ليبرال در قدرت سياسي را به همراه داشت. ناكامي اين جناح در هويزه موقعيت آن را در صحنه سياسي كشور متزلزل كرده و بر عدم كفايت فرماندهي عالي جنگ در هدايت جنگ در صحنه سياسي كشور متزلزل كرده و بر عدم كفايت فرماندهي عالي جنگ در هدايت جنگ مهر تائيد نهاد. در مقابل اين موضوع نگرش نيروهاي خط امام تقويت شده و موقعيت نظامي سپاه در محيطهاي تصميمگيري افزايش يافت.
عمليات هويزه علاوه بر سطوح نظامي و سياسي جبهههاي خودي بر روي وضعيت نظامي دشمن و ارزيابي آن از جبهههاي خودي هم مؤثر بود. شكست ارتش عراق در روز نخست عمليات آسيبپذيري گسترده آنها را در مناطق اشغالي آشكار كرد. هر چند آنها توانستند در ضد حمله روز بعد نيروهاي ايراني را به عقب رانده و مناطق روز قبل از مجدداً بدست آوردند ولي ديگر توان پيشروي بيش از آن را نداشتند. نيروهاي منظم دو طرف به يك موازنه رسيده و آن را بطور ضمني قبول كردند. عراقيها به اين نتيجه رسيدند كه ج.ا.ايران فاقد قابليت و توانايي لازم براي طراحي و انجام عمليات آفندي اساسي است. يكي از فرماندهان عراقي در اين مورد ميگويد: «ما تصور ميكرديم كه نيروهاي ايراني از انجام عمليات دقيق و برنامهريزي شده در سطحي گسترده ناتوان هستند، لذا بر موضع خود كاملاً اصرار داشتيم... ما اين ذهنيت را از شكست نيروهاي ايراني در مقابل 5/1/1981 (16/10/1359) در هويزه به دست ميآوريم.»
در همين حال ارتش عراق نيز ديگر توان لازم براي پيشروي نداشت. آنها با وجود اينكه در اين دوره به لاك دفاعي نرفتند ولي موفق به اقدام چشمگيري نشده و نتوانستند پيروزيهاي اوليه را توسعه دهند. عراق به موازات تلاشهاي محدود نظامي درصدد استفاده از امتيازات كسب شده براي شكل دادن يك صلح پيروزمندانه برآمد؛ در عين حال به يك جنگ فرسايشي درازمدت و ادامه اشغال ايران اعلام آمادگي كرد و در عمل نيز به تهيه لوازم آن پرداخت.
بدين ترتيب حماسه هويزه در سه حوزه نيروهاي نظاميج.ا. ايران، تركيب قدرت سياسي ايران و استراتژي نظامي عراق موثر بود. بنبست جنگ زرهي با تاكيد بر نيروهاي انساني مومن و متعهد شكسته شد. استراتژي جنگ مردمي و انقلابي جايگاه مناسبي يافت و سپاه پاسداران انقلاب اسلامي با جذب نيرو و امكانات بيشتر سازمان رزم خود را گسترش داده و تعهدات بيشتري را در جنگ برعهده گرفت.
اسامی برخی از شهدای حماسه ی هویزه به شرح زیر می باشد.
1- مرتضی كاوند
2- امین سلطانی
3- محمدحسین علم الهدی
4- بهروز نوروزی
5- محمد شمخانی
6- خلیل بهاری
7- بهروز پور هاشمی
8- محمدرضا ملایی زمانی
9- علی اشرف ظاهری
10-سعید جلالی پور
11-جمال دهشور
12-علیرضا ركاب ساز
13-اسماعیل حاج كوهمدانی
14-محمد بهاء الدین
15-سلیمان تیئی
16-شهید قدومی
17-عباس افشاری
18-رضا مستجابی كرمانشاهی
19- قدیر قدرتی
20-محمود صالح زاده
21-امیر حسین جعفری
22-محمد جعفر روز بهانی
23- محمود قاسمی
24-مهدی پروانه
25-سید محمدعلی حكیم
26-سید مهدی جعفری
27-علی اكبر سیفی ابدی
28- محسن غدیریان
29-اكبر حاجی مهدی
30-صادق بوغدار
31-فرخ سلحشور
32-محمد صادق فروشانی
33-غفار درویشی
34-مجید یوسفیان
35-محمد دلجو
36-حسین زراعی
37-محمد ابراهیم سمند الدوله
38-امیر رفیعی
39-عبدالمحمد چهار محالی
40-حسین خمیسی
41-محمد حسن رضا زاده
42-حسن فلاح زاده
43-محمد عی عسگری
44-محمد رضا شیخ الاسلام
45-حسن امینی
46-رمضانعلی آقایی
47-عباسعلی حبیبی
48-مصطفی مختاری
49-محمد فاضل
50-مجید كریمی ثانی
51-مجید مهدوی
52-حسن فتاحی
53-حسین خوشنویسان
54-محمود فروزش
55-شیال بوغنیمه
56-علی اصغر فرهمندفر
57-محمد حسین رحیمی
58-حمید شاهد
59-محمد اسماعیل اعتضادی
60-محمد جواد زاهدیان
61-امیر احتشام زاده
62-اصغر پهلوان نژاد
63-علی حاتمی
64-محمد علی رجبی
نظرات شما عزیزان:
آمار
وب سایت:
بازدید دیروز : 4
بازدید هفته : 234
بازدید ماه : 435
بازدید کل : 70787
تعداد مطالب : 790
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1